سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

عید سعید غدیر خم ( مدح امیرالمؤمنین )

شاعر : مرضیه عاطفی
نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : مربع ترکیب

آسمان، خورشید را سمت تو مایل کرده است            وحی، حق آورده است و ردّ باطل کرده است
عده‌ای را محضِ تاییدِ تو قابل کرده است            بد به حالِ آنکه در عشق تو دل دل کرده است


خوش قد و بالا و شیرین ایستادی بر جحاز
از تو خرماخیز شد تا به ابد شهر حجاز

آیـه نازل شد! تمام بـرکه را دریا گرفت            شانه‌هایت در کنار شانه‌هایش جا گرفت
هجده ذی ٱلحجّه بود و جانشینی پا گرفت            دستِ پیغمبر فقط دست تو را بالا گرفت

گفت: «أکملتُ لکُم»! دین با علی شد مستدام
شـد غـدیـرخــم بـرای امّـتـم خـتـم کـلام

رونمایی کرد از قـرآن و بسم ٱلله گـفـت            آیـه‌هـایـت را بـرای روشـنـیِ راه گـفـت
گرچه اوصافِ تو را در خطبه‌ای کوتاه گفت            پس همان اندازه را در شأن تو دلخواه گفت

مستـنـد کردن کـنار برکه کار شیعـه شد
جملهٔ «مَن کُنتُ مَولا» اعتبار شیعه شد

گفت تبریک و به وجد آمد خدا در محضرت            بر زمین انداخت تا موسی عصا در محضرت
دشت شد یکباره مروه تا صفا در محضرت            جبـرئیل آورد میکـائیل را در محضرت

با تواضع، پیش تو زانو زد آمد سر به زیر
تا که رزق هر دو عالم را بگیرد از غدیر

شاه والا بودی و تاج خـلافـت بر سرت            محضِ دیده بوسی آمد عالمی دور و برت
حضرت عـالیِ اعـلا، وارثِ پیـغـمبرت            شد « قسیم ٱلنار و ٱلجنه » جمال محشرت

تا قیامت نیست هم شأنِ تو هر خار و خسی
نیست در حدّ أمیرٱلمؤمنین جز تو کسی

کعـبه‌ام تو، حج من تو، أشهـدَم تو، یاعلی            نَه صد و ده بار! ذکرم دم به دم تو، یاعلی
سائلت من هستم و صاحب کرم تو، یاعلی            مسلکم تو، مدرکم تو، مذهبم تو، یاعـلی

عینِ حقّی! صاحبِ امروز و فردایم تویی
غم ندارم در صف محشر که مولایم تویی

بـوتـرابـی و زمیـن بـا تو تـیـمّـم می‌کـند            چشم می‌چـرخوانی و کعبه تبـسم می‌کند
قـلعهٔ خیـبر ولیکـن دست و پا گم می‌کند            زیرِ دست وپایِ تو مرحب تظلّم می‌کند

جاذبه با دافعه، جنگاوری، لطف و کرم
از هـمینجا شد گمانم ذوٱلفـقـارِ تو دو دم

هجده ذی ٱلحجّه و شد وعدگاهِ من نجف            صبحگاه و ظهـرگاه و شامگاهِ من نجف
سمتِ هر بیراهه نه! یکراست، راهِ من نجف            شاهِ مردانی عـلی ! دربارِ شاهِ من نجف

آمدم با پایِ دل! آنجا که محضِ پای بوس
اولیا و انبـیا در محـضرت کرده جلوس

قطره‌ای ناچیزم و توصیفِ دریا مشکل است            صحبت از شأن تو «یا عالیِ أعلیٰ» مشکل است
«هل أتیٰ» می‌خوانمت! تفسیر«أسرا» مشکل است            پایِ «یا مَولایْ مولایِ» تو نجوا مشکل است

خطبه خواندی! خواندم از هر سطرِ شقشقیّه‌ات
از تو حق آغاز شد پیوست در ذریّه‌ات!

نقد و بررسی